ماهرخ عباسپور: جریان انیمیشن‌های سینمایی از دهه ۹۰ شکلی تازه به خود گرفت، آغازگر این مسیر هم انیمیشن «شاهزاده روم» به کارگردانی هادی محمدیان و تهیه کنندگی حامد جعفری بود، فیلمی که با فروشی بالغ بر ۴ میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان ظرفیت‌های این گونه سینمایی را برای مدیران آشکار کرد. در ادامه هم انیمیشن‌هایی همچون «بنیامین»، «فیلشاه»، «لوپتو»، «بچه زرنگ» و «پسر دلفینی» در چرخه اکران توانستند حضور پر قدرتی داشته باشند تا بار دیگر این واقعیت را عیان کنند که ضمانت فروش تنها در گرو ساخت فیلم های کمدی نیست.

پیرو این موضوع، امیرحسین علم‌الهدی، منتقد و کارشناس سینما درباره جایگاه سینمای کودک گفت: «فکر می‌کنم حدود سه سال است که انیمیشن در سینمای ایران توانسته جا پای خودش را باز کند که یک حرکت رو به جلو است، اما بازهم یه نظر می‌رسد که تعداد انیمیشن‌ها کم است. نکته اساسی این است که انیمیشن در همه جای دنیا گره‌گشای بخش سینمای کودک بوده است.»

او ادامه داد: «مهم‌ترین مسئله در بحث انیمیشن این است که هر دقیقه انیمیشن بین ۵۰۰ تا ۷۰۰ میلیون تومان هزینه است، شما برای یک فیلم ۱۰۰ دقیقه‌ای باید رقمی حدود ۸۰ میلیارد تومان هزینه کنید. این در شرایطی است که برای ساخت یک انیمیشن حداقل دوسال باید زمان گذاشته شود و این ماجرا برای بخش خصوصی با اما و اگرهایی مواجه است، به همین دلیل هم عمدتا نهادها یا بخش خصوصی که توانایی جذب سرمایه دارد، سمت ساخت انیمیشن‌ها می‌روند.
اینکه نهادها از این بخش حمایت می‌کنند جای قدردانی دارد اما اینکه بخش خصوصی معمولا چنین هزینه‌ای را انجام نمی‌دهد، به این خاطر که تقریبا بازگشت پول آن هم بعد از دوسال کار بسیار سختی است.»

یک شروع کوچک

بگذارید به کمی قبل‌تر بازگردیم، سال ۱۳۶۱ و زمانی که جشنواره فیلم کودک فعالیت خود را به صورت رسمی آغاز کرد و به مرور از یک بخش کوچک و کم‌اهمیت در جشنواره فجر به یک رویداد مستقل و مهم تبدیل شد. این استقلال با نمایش آثار متنوعی از سینماهای مختلف جهان همراه بود که به غنای سینمای کودک ایران کمک کرد.

پیش از انقلاب اسلامی، جشنواره فیلم کودک در ایران به‌طور مرتب برگزار می‌شد. این جشنواره، که از سال ۱۳۴۵ در تهران و گاهی در شهرهای دیگر برپا می‌گردید، به‌عنوان محلی برای نمایش آثار ارزشمند سینمای کودک شناخته می‌شد. در این دوره، فیلم‌هایی مانند “نان و کوچه” عباس کیارستمی و “سفر” اثر زیبای بهرام بیضایی  تولید شدند که همچنان در یادها ماندگارند. 

فیلم «هفت‌تیرهای چوبی» ساخته شاپور قریب، از جمله آثاری بود که در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ در کتابخانه‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به نمایش گذاشته می‌شد و بسیاری از کودکان ایرانی از نسل‌های مختلف با آن آشنایی داشتند. این فیلم در دهمین جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان، در تاریخ ۲۶ آبان ۱۳۵۴ به نمایش درآمد و توجه منتقدان را به خود جلب کرد. «هفت‌تیرهای چوبی» در شهریور ۱۳۵۵ جایزه طلایی بهترین فیلم کوتاه را از اولین جشنواره بین‌المللی فیلم قاهره دریافت کرد. همچنین، این فیلم در سال ۱۹۷۷ موفق به دریافت دو جایزه اول از هیئت داوران نوجوانان و کودکان در اولین جشنواره جهانی فیلم‌های کودکان و نوجوانان لوزان سوئیس شد. 

جشنواره‌ای که متوقف شد

اما با وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، این جشنواره متوقف شد. بعد از انقلاب ضرورت احیای دوباره این جشنواره را به‌روشنی احساس می شد. پس از انقلاب، جشنواره به مدت چهار سال تعطیل شد و جای خود را به جشنواره فجر داد. اما از دهه ۶۰ و ۷۰، با ظهور فیلم‌های موفقی مانند دونده اثر الهام بخش امیر نادری  بچه‌های آسمان فیلم ماندگار مجید مجیدی ، سینمای کودک ایران توانست در سطح بین‌المللی جایگاه خود را بازیابد.

اما پس از این دوره‌ی درخشان، به تدریج سینمای کودک و نوجوان دچار افول شد. دلایل متعددی برای این افول مطرح شده‌اند؛ از جمله کاهش بودجه‌های حمایتی، تغییر سلیقه‌ی مخاطبان، و ورود تکنولوژی‌های جدید مانندپلتفرمها و فضای مجازی که فرصت‌های زیادی برای کودکان و نوجوانان ایجاد کرد. اما از سوی دیگر به سینما لطمه زد. فیلم‌هایی که در دهه‌های قبل با استقبال بی‌نظیری مواجه می‌شدند، جای خود را به فیلم‌های تجاری و سطحی دادند که بیشتر به دنبال فروش در گیشه بودند تا ارائه محتوای ارزشمند.

امروز، سینمای کودک و نوجوان ایران بیش از گذشته نیازمند توجه و حمایت است. کمبود محتوای فرهنگی مناسب برای کودکان و نوجوانان باعث شده تا نسل‌های جدید از سینمای خودشان فاصله بگیرند.

سینمای کودک و نوجوان ایران از زمان آغاز به کارش تاکنون، همواره بین دو وضعیت متناقض در نوسان بوده است؛ از دوره‌های پررونق و باشکوه گرفته تا دوره‌های رکود و فراموشی. این وضعیت دوگانه، نتیجه‌ی ترکیبی از عوامل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است که به شکلی پیچیده بر این سینما تأثیر گذاشته‌اند.

از طرف دیگر، سیاست‌های فرهنگی و اقتصادی نیز نقش مهمی در این بحران ایفا کردند. در حالی که سینمای کودک نیازمند حمایت‌های جدی و برنامه‌ریزی بلندمدت بود، توجه به آن در اولویت‌های بعدی قرار گرفت و به نوعی به حال خود رها شد. گاهی تلاش‌هایی برای احیای این سینما صورت گرفت، اما این تلاش‌ها یا نیمه‌کاره ماندند و یا به دلیل نبود زیرساخت‌های لازم، موفقیتی نداشتند. 

سال‌هاست زنگ خطر برای کودکان به صدا درآمده است/ وضعیت سینمای کودکان بحرانی است

یک بازگشت تقریبا موفق!

سینمای کودک و نوجوان نیازمند یک “نفس عمیق” است تا بتواند از چالش‌های کنونی عبور کرده و به تجدید قوا بپردازد. زیرا سینما باید از نو خلاقیت و ایده‌های تازه‌ای را جذب کند تا به تغییرات بنیادین در شیوه‌های مصرف محتوا پاسخ دهد. 

برای تحقق این هدف، همکاری نزدیک میان نهادهای فرهنگی، سینماگران و آموزش و پرورش ضروری است. این همکاری می‌تواند راهکارهایی برای احیای سینمای ارزشمند کودک و نوجوان فراهم کند و زمینه را برای تولید آثار خلاقانه و آموزنده ایجاد نماید. 

همچنین، تغییر در سیاست‌گذاری‌های فرهنگی به‌گونه‌ای که حمایت‌های مالی و معنوی لازم برای تولید فیلم‌های با کیفیت در این حوزه فراهم شود، ضروری است. در نتیجه، سینمای کودک و نوجوان با درک نیاز به یک نفس عمیق، می‌تواند جایگاه خود را در دنیای معاصر بازپس گیرد و به تحولی مثبت دست یابد. سینمای کودک و نوجوان ایران روزگاری به‌عنوان یک سینمای سازنده و الهام‌بخش شناخته می‌شد، اما امروز نیاز به یک بازنگری اساسی دارد تا بار دیگر به روزهای درخشان خود بازگردد و بتواند نسل جدیدی از مخاطبان را به سینما جذب کند.

سینمای کودک و نوجوان یک بحران جهانی

سینمای کودک و نوجوان ایران در دهه‌های اخیر با کاهش تولیدات و افت استقبال مخاطبان روبه‌رو شده است. در دهه‌های ۶۰ تا ۸۰، تولیدات سینمای کودک و نوجوان به قدری بود که در یک نظرسنجی از انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی، بیش از ۱۰۰ فیلم از این دوره به عنوان برترین‌های سینمای کودک انتخاب شدند. فیلم‌های گیشه‌پسندی مانند «شهر موش‌ها»، «گلنار» و «کلاه قرمزی و سروناز» در کنار آثار ارزشمندی مانند «رنگ خدا»، «دختری با کفش‌های کتانی» و «بادکنک سفید» نه تنها توجه مخاطبان داخلی را جلب کردند، بلکه سهمی در معرفی سینمای ایران به جهان داشتند.                                                                                                 

با این حال، سینمای کودک و نوجوان امروز از جریان‌های قدرتمند و پربار دهه‌های ۶۰ و ۷۰ فاصله گرفته و تولیدات این بخش در دو سال اخیر به کمتر از ۱۰ اثر در سال رسیده است. به عقیده بسیاری از منتقدان، بازگشت به دوره طلایی سینمای کودک مستلزم احیای سینمای دغدغه‌مند در کنار سینمای گیشه و همچنین همکاری نهادهای مختلف از جمله آموزش و پرورش با سینما است. نمایش فیلم در مدارس و آموزش درباره آنها می‌تواند به تربیت اجتماعی و فرهنگی کودکان کمک کند و به رشد دوباره این بخش از سینما بینجامد. 

وضعیت سینمای کودک و نوجوان به عنوان یک بحران جهانی، فقط به ایران محدود نمی‌شود، و نتیجه تغییرات گسترده در سطح جهان است. پیشرفت تکنولوژی و دسترسی آسان به پلتفرم‌های نمایش خانگی باعث شده تا حضور کودکان و نوجوانان در سالن‌های سینما کاهش یابد. روانشناسان معتقدند که کودکان امروزی به دلیل برخورداری از هوش و خلاقیت بالا، به سرعت نیازها و علایق خود را برآورده می‌کنند. به همین دلیل، سیاست‌های جهانی در جهت جذب این گروه سنی به سینما در حال تحول است، و ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. 

برای مقابله با این چالش، ضروری است که جشنواره‌ها و محافل تخصصی به‌طور جدی وضعیت کنونی سینمای کودک و نوجوان را بررسی کرده و راهکارهایی برای آینده ارائه دهند. هرچند رقابت در این حوزه سخت است، اما غیرممکن نیست. ساختارهای قدیمی که زمانی پیشرو بودند باید خود را با شرایط جدید وفق دهند یا گروه‌های تحقیقاتی ویژه‌ای تشکیل دهند تا نیازها و خواسته‌های کودکان و نوجوانان امروزی را بهتر درک کرده و بر اساس آن عمل کنند. 

کودکان و نوجوانان با یک جمعیت بیش از ۲۰ درصد

محمود گبرلو هم توضیحاتی را درباره سینمای کودک و جایگاه آن ارائه داده است. او باور دارد بیش از بیست درصد جمعیت ایران، کودکان و نوجوانان هستند که تغذیه فکری‌شان از طریق محیط آموزش رسمی و یا بستر خانواده که ابزارشان بیشتر فضای بصری است تأمین می‌شود. در حال حاضر هم سریع‌ترین وسیله سرگرمی و نشاط برای این جمعیت جوان و نوپا، فیلم و سریال بخصوص در قالب داستانی، انیمیشن آن‌هم در ژانر کمدی و طنز است، با این اوصاف، می‌طلبد با درایت، تدبیر و استفاده بهینه از تکنولوژی، برای تربیت و آموزش این جمعیت پرقدرت آینده، یک اتحاد ملی ایجاد شود. همدلی و همیاری، لازمه ارگان‌ها و نهادهایی است که داعیه آموزش و تربیت نسل آینده بر اساس آرمان‌گرایی و فرهنگ و هویت ملی ایران اسلامی را دارند. “سینمای کودک و نوجوان” یا به مفهوم عمیق‌تر “تولید فیلم برای کودک و نوجوان از سال‌های دور دغدغه صاحب‌نظران و هنرمندان و متولیان بوده و در این مسیر تلاش‌های چشمگیری انجام شده است؛ اما واقعیت این است، سال‌هاست زنگ خطر به صدا درآمده و آنچه که شایسته این نسل و اهداف متعالی است برآورده نشده و آسیب‌شناسی این راه یک ضرورت است. 

سینما و مطالبه‌گری اجتماعی

سینمای کودک، به دلیل آن‌ که به کودکان، آینده و سرنوشت کشور ارتباط دارد، قدر و قیمت فراوانی دارد. فیلم کودک می‌تواند مهمتر از اسباب‌بازی‌ها، بازی‌های کامپیوتری و سایر صنایع فرهنگی و حتی کتاب باشد؛ چرا که کودکان امروز غالبا بصری هستند و وقتی بتوانند با شخصیت‌های مطرح در داستان فیلم همذات پنداری کنند، سبک زندگی و تفکر شخصیت محبوب خود را می‌پذیرند و پس از آن، بازی، کتاب، اسباب‌بازی، پوستر و سایر محصولات مرتبط با آن را مصرف می‌کنند. 

سعید معدنی، جامعه شناس درباره نحوه انتقال فرهنگ به کودکان گفت: «فرهنگ مخصوص انسان است و سایر موجودات فاقد فرهنگ‌اند البته برای برخی موجودات استثناهایی قائل می‌شوند، اما به‌طور کلی فرهنگ به انسان تعلق دارد. حتی برخی معتقدند که انسان حیوانی‌ است با فرهنگ. اگر این را بپذیریم و هم‌چنین بپذیریم که فرهنگ یعنی آنچه که ما از بدو تولد تا لحظه مرگ یاد می‌گیریم؛ پس دوره کودکی دوره مهمی است. یعنی کودکان، فرهنگ ملی ما، تاریخ گذشته‌امان، ارزش‌هایمان، قهرمان‌هایمان، حماسه‌هایمان را در کودکی یاد می‌گیرند لذا فیلم کودک که می‌خواهد برای کودکان فرهنگ‌سازی کند می‌بایست آن عناصر اساسی فرهنگ یک جامعه را در نظر بگیرد. در حقیقت معتقدند که فرهنگ میراث قابل انتقال از نسلی به نسل دیگر است. فیلم‌ها می‌توانند انتقال‌دهنده‌ فرهنگ گذشتگان به نسل کودک و نسل امروز باشند.»

کوروش محمدی درباره اهمیت سینما و جشنواره کودک توضیح داد: «جشنواره فیلم کودک و نوجوان فرصتی است ارزنده برای نظام تعلیم و تربیت و حوزه سینمایی کشور که بتوانند در پیوند باهم برای رشد و اعتلای نسل نوجوان ما باهم هم‌فکری و هم‌افزایی داشته باشند، نه این‌ که این جشنواره این طور کار می‌کند بلکه می‌تواند فرصتی برای این اتفاق باشد.»

کودکان دقت بیش‌تری روی صدا دارند 

در این میان یک دغدغه دیگر در این حوزه وجود دارد، که در حوزه صداپیشگی است و اکبر منانی درباره این ماجرا توضیحاتی ارائه داد و گفت: «به گمان من و با تجربه‌ای که داشتم فکر می‌کنم بچه‌ها در مقایسه با بزرگ‌ترها دقت بیشتری روی صدای گویندگان دارند و علاوه بر تصاویر با صدای گوینده هم ارتباط برقرار می‌کنند. در قدیم من برنامه کودک زیاد صحبت می‌کردم مثلا «گالیور» و «زبل خان» که بیشتر هم تیپ بودند مثلا در کارتون «گالیور» شخصیت گِلام را می‌گفتم فردی مایوس و نا امید که می‌خواست بگوید همه چیز را می‌داند و ما با این تیپ سازی به کودکان یاد می‌دادیم که این رفتار اشتباه است در واقع به صورت صفر و صدی با این ماجرا مواجه نمی‌شدیم که مستقیم بگوییم این کار بد است یا این کار خوب است. به همین خاطر هم می‌گوییم انیمیشن تاثیرگذار است چون از همان کودکی شخصیت بچه را شکل می‌دهند. متاسفانه این روزها گویندگان آن وقتی را که باید صرف شخصیت‌پردازی نمی‌کنند و بسیاری از کاراکترهای که به جای آن حرف می‌زنند شبیه به هم هستند در حالی که به طور مثال، گویندگی به جای یک ماهی با شیر با هم تفاوت دارد!»

245245


خبر آنلاین