به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در دنیای امروز سریالهای کرهای، معدود آثاری هستند که بتوانند همزمان دل مخاطب را بلرزانند، اشکشان را درآورند و عمیقترین گرههای روحی آنها را لمس کنند. «وقتی زندگی بهت نارنگی میده» که امسال از نتفلیکس پخش شد، یکی از همان معدود سریالهاست. روایتی دلخراش اما درخشان از عشق، اندوه، و زخمهایی که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند.
با بازی درخشان پارک بوگوم در نقش یانگ گوانسیک و آییو (IU) در نقش اوه آئهسون، این سریال مخاطب را به سفری عاطفی میبرد؛ جایی که عشق گاهی مثل مهربانی نرم است و گاهی مثل طناب، گلوگیر. این سریال که با قابهای زیبا، بازی ها و دیالوگ های معصومانه و قابل تامل و خط داستانی قدرتمند روند عبور یک زوج عشق از همه موانع را به زیبایی و واقع گرایی هر چه تمام تر روایت می کند این روز ها توجه های زیادی را به خود جلب کرده است. در همین رابطه نویسنده نیکول چان، در یادداشتی تحلیلی به این پرسش پرداخته که آیا «اول خانواده» واقعاً به معنای احترام و عشق است، یا گاهی فقط اطاعت کورکورانه را طلب میکند؟
آنسوی اشکها: نبرد با انتظارات خانوادگی
چان مینویسد که چه طور مثل بسیاری از ما، با اشک و بغض تمام ۱۶ قسمت این سریال را تماشا کرده، اما چیزی که بیش از همه او را درگیر کرده، کشمکشهای خاموش و پنهان شخصیتهاست. گوانشیک و آئهسون سالها زیر بار سنگین توقعات و سنتهای خانوادگی زندگی میکنند؛ سنتهایی که گاهی عشق را با سکوت و فداکاری اشتباه میگیرند.
در فرهنگهای آسیایی، جمله معروف «خانواده اولویت است» در ذهن کودکان حک میشود. اما این مفهوم در عمل گاه به معنای چشمپوشی از بیعدالتی و حذف مرزهای شخصی است. وقتی بزرگی حرفی آزاردهنده میزند، باید گذشت. وقتی عضوی از خانواده با ما بدرفتاری میکند، باید سکوت کرد. اما این سازش تا کجا؟ و آیا این واقعاً نشانه عشق است؟
خانوادهای که فقط ظاهرش زیباست
چان در ادامه از تجربیات اطرافیانش مینویسد. یکی در خانوادهای سنتی ازدواج کرده و هیچوقت عضوی از آن جمع نشد، دیگری اموال خانوادگیاش را به دلیل خیانت یک خویشاوند از دست داد. در همه این نمونهها، شعار «اول خانواده» بیشتر ابزاری بوده برای مطالبه اطاعت، نه ساختن امنیت یا محبت. این همان تفاوتی است که می توان در خانواده ای گوان شیک ساخته دید. جایی که اهمیت خانواده واقعا نمود پیدا می کند و فراتر از جملات می شود، جایی که یک مرد هیچ اولویتی بالاتر از همسر و فرزندانش ندارد.

سنت یا شکنجه؟ عشق یا سلطه؟
در سریال «وقتی زندگی بهت نارنگی میده»، پدر و مادر داستان همه چیز را فدای آینده فرزندانشان میکنند. خانه، قایق، آرامش – همه برای ساختن آیندهای بهتر. اما بهای این فداکاریها چیست؟ چه زمانی عشق بهانهای برای کنترل میشود؟
چان مینویسد که در تجربه شخصی خودش هم، گاهی احساس غریبه بودن در میان نزدیکانش داشته. او از والدینی میگوید که در دنیای پس از جنگ بزرگ شدهاند، جایی که بقا مهمتر از خواستههای فردی بوده و «اعتراض» نام دیگر خودخواهی بوده است. اما خوشبختانه نسل جدید در حال بازنگری است.
بازتعریف «خانوادهدوستی»
چان با نقل قولی از نویسنده آمریکایی ریچارد باخ یادآور میشود: «پیوند واقعی خانواده از خون نیست، از احترام و شادی در زندگی یکدیگر است.»
او معتقد است امنیت خانوادگی امروز، فقط سقف بالای سر نیست؛ باید جایی باشد برای پذیرش، گفتگو و آزادی فردی. «خانواده» نباید قالبی باشد که مجبور باشیم در آن جا بگیریم، بلکه باید آغوشی باشد برای همه آنچه که هستیم؛ با تمام تفاوتها. او اشاره دارد که در این سریال می توان مفهوم واقعی خانواده را دید. مفهوم واقعی درک شدن و در آغوش گرفته شدن. علی رغم همه فداکاری های والدین، همه چالش هایی که آن ها در بزرگسالی با فرزندانشان تجربه می کنند نهایتا عشق خاص خانوادگی ناجی است. جایی که عشق یک پدر به همسرش می تواند باعث سخت گیری یک دختر برای انتخاب همسر آینده اش باشد. جایی که والدین برای فرزندان عشق و فداکاری را معنی می کنند و برای آن ها هیچ پشیمانی ای نیست، آن ها از عشقی که تجربه کرده اند خوشحال اند.
«وقتی زندگی بهت نارنگی می ده» نمونه بارز یک عاشقانه لطیف و حقیقی است. نمونه بارز در آغوش کشیدن یک دیگیر علی رغم تمام درد هایی که در استخوان و قلب ها وجود دارد.
مترجم: ریحانه اسکندری
منبع: CNA
۵۷۵۷
خبر آنلاین