مهسا بهادری: مارتین اسکورسیزی، کارگردان برجسته آمریکایی-ایتالیایی، یکی از چهرههای بیبدیل تاریخ سینما است. این فیلمساز که خود را فرزند مهاجران ایتالیایی در ایالات متحده میداند، با آثارش نه تنها نگاه عمیقی به تاریخ، فرهنگ و جامعه آمریکایی ارائه داده است، بلکه رابطهای عمیق و پیچیده بین فرهنگهای ایتالیایی و آمریکایی را نیز به تصویر کشیده است. اسکورسیزی در آثارش، با تلفیق تاریخنگاری و روایتهای انسانی، فضای سینمایی متفاوتی خلق کرده که در آن سرنوشتها و لحظات بحرانی زندگی شخصیتها در پیچ و خمهای جامعهامریکا به تصویر کشیده میشود.
ارتباطات فرهنگی آمریکا و ایتالیا در آثار اسکورسیزی
مارتی؛ نامی است که دوستانش او را خطاب میکنند، او در یک خانواده مهاجر ایتالیایی در نیویورک به دنیا آمد. این زمینه فرهنگی بر نگاه او به سینما و جهان تأثیر گذاشت. خانوادههای ایتالیایی در آمریکا همیشه با چالشهای هویتی روبهرو بودند و اسکورسیزی در فیلمهایش این دغدغهها را به وضوح به تصویر کشیده است. بسیاری از شخصیتهای فیلمهای او، به ویژه در فیلمهای اولیهاش مانند «گاو خشمگین» (۱۹۸۰) و «رفقای خوب» (۱۹۹۰)، از پیشینههای مهاجرتی برخوردارند و در تلاش هستند که در کشوری که فرهنگ و قوانین خاص خود را دارد، جایگاهی پیدا کنند.
این تأثیرات فرهنگی در نگاه ویژه اسکورسیزی به تاریخ و جامعه آمریکا کاملاً مشهود است. او بهویژه از سینمای نئورئالیسم ایتالیا الهام گرفته است؛ سینمایی که در آن زندگی واقعی، بهویژه در دنیای فقیر و حاشیهای، به تصویر کشیده میشود. اسکورسیزی با الهام از این سنت سینمایی، در آثار خود به جستجوی انسانهای گمشده و حاشیهای پرداخته و داستانهایشان را با عمق و صداقت ویژهای روایت کرده است.
یکی از جنبههای جالب در آثار اسکورسیزی، به ویژه در فیلمهای قدیمیتر او، ارتباط پیچیدهای است که او بین فرهنگ ایتالیایی و آمریکایی ایجاد کرده است. فیلمهایی مانند «رفقای خوب» و «مردگان» (۱۹۹۹) نگاهی به دنیای مافیایی و تبهکارانه دارند که ریشههای ایتالیایی دارند و در عین حال در بطن فرهنگ آمریکایی جا افتادهاند. اسکورسیزی در این آثار نشان میدهد که چگونه فرهنگ و هویت ایتالیایی به آمریکا وارد شده و با آن جوش خورده است تا نسلهای مختلفی از افراد با هویتهای دوگانه و پیچیده به وجود بیایند.
در فیلم «رفقای خوب» که یکی از پیچیدهترین فیلمهای اسکورسیزی به شمار میآید، شاهدیم که چگونه اعضای مافیا به عنوان مهاجران ایتالیایی وارد دنیای جنایی آمریکا میشوند و تلاش دارند که در سیستم اجتماعی این کشور جا بیفتند. این فیلم در عین حال که به روایت داستانهای جنایی میپردازد، در لایههای زیرین خود به مسائل هویت فرهنگی و تضادهای بین دو فرهنگ مختلف اشاره دارد.
روایتهای اسکورسیزی؛ جستجو در پیچیدگیهای انسان
فیلمهای اسکورسیزی به طور مداوم در حال بررسی اخلاقیات، گناه و رستگاری است. اما در این مسیر، او از فرهنگ ایتالیایی_آمریکایی به عنوان چهارچوبی برای بررسی این مفاهیم استفاده کرده است. این بررسیهای فلسفی در دل داستانهای جنایی، اجتماعی و حتی تاریخی اسکورسیزی قرار دارند. در واقع، فیلمهای او به نوعی دعوت به تفکر درباره مفهوم «خانه» و «هویت» است؛ مفاهیمی که برای اسکورسیزی از دوران کودکی در نیویورک تا امروز همواره در کانون توجه بوده است.
مارتین اسکورسیزی با آثارش همواره سعی داشته تا پیچیدگیهای انسانی را در بستر فرهنگی و اجتماعی به تصویر بکشد. از فیلمهای اولیهاش که به مسائل اجتماعی و هویت مهاجران ایتالیایی میپرداخت، تا آثار پیچیدهتر او در دهههای اخیر که بیشتر به بحرانهای معنوی و روانی انسانها پرداخته، اسکورسیزی همیشه در حال جستجوی پاسخ به پرسشهای بزرگ در مورد زندگی، دین، گناه و رستگاری بوده است.
در «گاو خشمگین» و «سکوت» او به شجاعت و تضاد درونی انسانها پرداخته و به پرسشهای بزرگ انسانی در بسترهای مذهبی و اجتماعی پرداخته است. این رویکرد در آثار او نشاندهنده نزدیکی به ریشههای ایتالیاییاش است که در بسیاری از آنها، تقابل انسان با دین و مفهوم گناه و نجات نقش پررنگی دارد.
سینما، هویت و فرهنگ
نکتهای که اسکورسیزی در همه آثارش روی آن تأکید کرده است، اهمیت سینما به عنوان ابزاری برای بازتاب فرهنگ و هویت است. او همیشه به قدرت سینما برای روایت داستانهای عمیق و فلسفی اعتقاد داشته و این دیدگاه نه تنها در آثارش، بلکه در فعالیتهای فرهنگی و آموزشیاش نیز مشهود است. او با آثارش نه تنها تحولات عمدهای در سینمای آمریکا ایجاد کرده، بلکه دیدگاهها و خط فکری خود را به مرور زمان و در طول بیش از پنج دهه کارنامه سینمایی به نمایش گذاشته است. تغییرات در سبک، ژانر و موضوعات فیلمهای اسکورسیزی همزمان با تحولات فرهنگی، اجتماعی و شخصی او در طول زمان رخ داده است.
آغاز کار و تمرکز بر جامعه مهاجران ایتالیایی (دهه ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰)
اسکورسیزی در اوایل کار خود بیشتر به مسائلی مانند مهاجرت، هویت و روابط پیچیده درون خانواده پرداخته است. در این دوره، او به شدت تحت تأثیر تجربیات شخصی خود به عنوان یک فرد آمریکایی-ایتالیایی قرار داشت. آثار اولیه او همگی به مسائل اجتماعی و فرهنگی مربوط به جامعه مهاجران ایتالیایی در نیویورک پرداختهاند. در این فیلمها، روابط خانوادگی و تضادهای درونی شخصیتها موضوعاتی کلیدی هستند.
در این دوره، اسکورسیزی بیشتر به بررسی دغدغههای هویتی و اجتماعی انسانها میپردازد. این تمها، همراه با پرداختن به زندگی روزمره و چالشهای موجود در جامعه مهاجران، در آثار او نمود پیدا میکنند.
کشف خشونت و فساد در جامعه (دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰)
در دهه ۱۹۷۰، اسکورسیزی به بررسی دنیای تاریک و پر از خشونت جامعه آمریکایی پرداخته است. در این دوره، او به کار با موضوعاتی چون جنایت، فساد، و مبارزه با نفس در فیلمهایی مانند «گاو خشمگین» (۱۹۸۰) و «رفقای خوب» (۱۹۹۰) متمرکز شد. فیلم «گاو خشمگین» که یکی از آثار برجسته او به شمار میآید، با تمرکز بر روانشناسی شخصیت اصلی، جیک لا موتا، خشونت نه تنها به عنوان یک فعل فیزیکی بلکه به عنوان یک ویژگی درونی انسانها به نمایش میگذارد.
در «رفقای خوب»، اسکورسیزی نه تنها دنیای مافیا را به تصویر کشید، بلکه ویژگیهای انسانشناختی این شخصیتها، از جمله وفاداری و خیانت، را با دقتی بینظیر بررسی کرد. این فیلم نه تنها داستان زندگی مافیا را روایت میکند، بلکه به تحولات فرهنگی جامعه آمریکایی در این دوران نیز پرداخته است.
در این دوره، اسکورسیزی به تحلیل روحی و روانی شخصیتها و ارتباط آن با دنیای بیرون میپردازد. خشونت، فساد و روابط پیچیده درونفردی از ویژگیهای برجسته این دوره است. او در تلاش است تا پیچیدگیهای انسانها را به نمایش بگذارد.
بررسی معنویت و بحرانهای درونی انسانها (دهه ۱۹۹۰ به بعد)
از اواخر دهه ۱۹۹۰، اسکورسیزی به سمت پروژههایی با تمهای معنوی، دینی و بحرانهای درونی شخصیتها حرکت کرد. فیلمهایی مانند «سکوت» (۲۰۱۶) و «آخرین وسوسه مسیح» (۱۹۸۸) بیانگر این تغییر است. در «آخرین وسوسه مسیح»، اسکورسیزی به بررسی رابطه انسان و دین و همچنین سوالات وجودی و ایمانی میپردازد. این فیلم از نظر موضوعی کاملاً از آثار قبلی اسکورسیزی متفاوت است و به نوعی نشاندهنده بازگشت او به دغدغههای معنوی و فلسفی است.
در «سکوت»، او به مسئله ایمان و مقاومت در برابر سرکوب دینی میپردازد. این فیلم، که داستانی در مورد کشیشان مسیحی در ژاپن است، نشان میدهد که چگونه ایمان میتواند در برابر شرایط سخت و شکنجههای جسمی و روحی پابرجا بماند.
در این دوره، اسکورسیزی به بررسی عمیقتر بحرانهای درونی شخصیتها پرداخته و سوالهای بزرگ در مورد ایمان، گناه و رستگاری را مطرح میکند. این فیلمها نه تنها بهعنوان آثار سینمایی، بلکه بهعنوان پژوهشهای فلسفی و دینی نیز قابل توجه هستند.
بازگشت به داستانهای جنایی و تحولات در زمینه تکنیکهای سینمایی (دهه ۲۰۱۰ و بعد از آن)
در دهه ۲۰۱۰، اسکورسیزی به آثار بلند و برجستهای مانند «مرد ایرلندی» (۲۰۱۹) پرداخت که در آنها دوباره به روایت داستانهای جنایی و دنیای مافیا پرداخته است. با این حال، برخلاف آثار اولیه، او در این آثار بیشتر به تحولات شخصی و اجتماعی درونی شخصیتها میپردازد تا صرفاً داستانگویی بر اساس خشونت و جنایت. در «مرد ایرلندی»، که بهعنوان یکی از آثار شاخص اسکورسیزی در سالهای اخیر شناخته میشود، او به بررسی پیری، تنهایی و پشیمانی در پس زمینه دنیای مافیا پرداخته است.
در این دوره، اسکورسیزی از تکنیکهای سینمایی مدرنتر، همچون تکنیکهای CGI و استفاده از بازیگران مسنتر استفاده کرده است. این تغییرات نشاندهنده توجه بیشتر اسکورسیزی به زمان، یادآوری و بازگشت به گذشته است. داستانها همچنان با درونمایههای جنایی همراه هستند، اما این بار بیشتر بر پیری، پشیمانی و مواجهه با عواقب زندگی پرداخته میشود.
۲۴۵۲۴۵
خبر آنلاین