حسین قره: این گزارش محصول نگاه و احترام به لحظات نابی است که بازیگران زن خلق کرده‌اند، فارغ از آنچه گفته‌اند و کرده‌اند که امر شخصی و زندگی واقعی آنان است.

 اگر قرار باشد تاریخ سینما را از اولین روزها ورق بزنیم و به جلو بیاییم، اولین اسم بازیگر زنی که نام و نشانی از او باقی‌مانده ولی خبری از تولد و روزگارش تا آن روز که چشم از جهان فروبست نمانده، «مادام سیرانوش» است. او در اولین فیلم صامت ایران «آبی و رابی» نقشی دارد، اختلاف است و می‌گویند یا تاشکند به دنیا آمده یا مشهد که به تهران کوچ کرده، هرچه هست او اولین زن بازیگر سینمای ایران است.

 «دختر لر» شما بودی با گیس‌های بافته و او شیرین بود با چشم‌های خیره

 بعد از آبی و رابی که در آن مرغ پخته از بشقاب پرواز می‌کرد و آدمی خنده‌اش می‌گرفت، دختر لر اولین فیلم ایرانی ناطق بود و این خود کنایه‌ای داشت که اولین فیلم ناطق سینما با اسم زنان گره خورد. دختر لر را «صدیقه سامی‌نژاد» معروف به روح‌انگیز بازی کرد. قصه گلنار که «جعفِر» (لهجه کرمانی سامی‌نژاد تلفظ جعفر را خاص کرد همان‌طور که جعفر از او می‌پرسید: «میای بریم تهرون»؟) را می‌خواست و باید با اشرار و راهزنان به شیوه خودش می‌جنگید تا خلاص شود. خانم روح‌انگیز باز هم در کارهای «عبدالحسین سپنتا» کارگردان دختر لر بازی کرد، هم در فیلم فردوسی و هم در فیلم شیرین و فرهاد، هرچند که در شیرینِ فیلم، فخرالزمان جبار وزیری بود با چشم و ابرویی که فرهاد برای آن کوه‌کن شد. فخرالزمان جباری اولین زنی بود که شاید متأثر از سینمای هند و مصر نمادی از زن شرقی با استانداردهای آن روزگار بود. عبدالحسین سپنتا شاید بر همین اساس فیلم «چشم‌های سیاه» را ساخت که روایت عشقی است که جنگ نادر ویرانش می‌کند. سپنتا با لیلی و مجنون عاشقانه‌های شرق را ساخت و شب‌های عربی را با حضور جبار وزیری تکمیل کرد.

حاج‌آقا آکتور سینما تا مشدی عباد 

 «آسیا قسطانیان» یا «آسیا گوستانیان» بازیگر «حاج‌آقا آکتور سینما» اما حکایت دیگری داشت، او اگر چه پروین فیلم «آوانس اوگانیانس» کارگردان فیلم حاج‌آقا بود؛ اما پیش از آن در استودیوهای قاهره و آن سینمای پر از آواز و ترانه، «شاهزاده نازلی» را بازی کرده بود و تجربه نمایش را در چنته داشت.

 در مسیر پر فراز و نشیب و گذشتن از سینمای تاریخی دهه اول و دوم قرن سیزدهم و پس از دوران تلخ اشغال ایران و بحبوحه جنگ جهانی دوم و بلوای ایران، سینما دوباره در دهه ۳۰ و بعد از کوران حوادث شکل می‌گیرد، سینماها رشد پیدا می‌کنند و در شهرها بزرگ به غیر پایتخت سالن سینما تأسیس می‌شود و این بار بازیگران زن دیگری به عرصه می‌آیند، کسانی همچون «دلکش» و «قمرالملوک وزیری» بر پرده ظاهر می‌شوند. «معصومه خاکیار» ترک‌تبار خوش‌سیما با «مستی عشق» «اسماعیل کوشان» با سینما گره می‌خورد و با «مشدی عباد» می‌درخشد و در اوج و جوانی با مرگ خودخواسته به زندگی واقعی‌اش پایانی تلخ می‌دهد.

رقیه چهره آزاد و ژاله علو در یک فیلم درخشیدند

در سال ۱۳۲۷ سینمای ایران در یک فیلم دو پدیده بازیگر زن را کشف می‌کند، در «طوفان زندگی» «رقیه چهره‌آزاد» و «ژاله علو» (سایه ایشان مستدام) هر دو بازی می‌کنند و نقشی نیست که در دهه‌ها فیلم و سریالی که بازی کرده‌اند، ماندگار نباشند. رقیه چهره‌آزاد (رقیه فخرالملوک توکلی) اگرچه آثار بسیاری را با کارگردانان متفاوتی کار کرد؛ ولی او با دیالوگ‌های علی حاتمی پیوند جاودانه خورده است، نقش کوتاهش در «سوته‌دلان» از عشاق بازیگری دل می‌برد؛ مخصوصا وقتی در جواب فروغ‌الزمان (فخری خوروش) که هشدار می‌دهد: «به روضه موسی بن جعفر نمی‌رسیم آقازاده خانوم» می‌گوید: «اومدم خاله، اگه این روضه شبای جمعه خونه خانوم آقام نبود، آدم یه دو قطره اشک نمی‌ریخت سبک بشه، غمباد می‌گرفت. دختر زائیدم واسه مردون، پسر بزرگ کردم واسه رندون، خودم موندم سفیل و سرگردون.»

 ژاله علو با آن صدای سحرانگیز هم در تئاتر می‌درخشید هم در دوبله و هم روبروی دوربین، او تقریباً با تمام کارگردانان به نام سینما کار کرده است و نقش‌های بی نظیر تاریخی و امروزین را بازی کرده و تصویری از یک زن که زندگی می‌سازد را در سریال «روزی روزگاری» با تمام قدرت به ما نشان داده است.

فخری خوروش فوق ستاره‌ای قبل از ستاره‌ها

 فخری خوروش ستاره بود و حتی بیشتر از آن، روزگاری که ستاره بودن فقط زیبایی نبود او در صحنه تئاتر با نصیریان و کشاورز و مشایخی و… زیبایی را تعریف کرد. لحظات بسیاری را ناب و درخشان بازی کرد، از آقای هالو تا شازده احتجاب، از تاراج تا یک بوس کوچولو، کارنامه بلندبالایی دارد، مرور بازی‌های خوروش، فخری برای سینما است.

مادران سینما از حمیده خیرآبادی تا جمیله شیخی

همان روزها که سینمای ایران داشت جان می‌گرفت و باید با سینمای جهان (هند و ترکیه و مصر و از همه مهم‌تر هالیوود و اروپا) در سالن‌های تاریک تهران و شهرستان رقابت می‌کرد، حمیده خیرآبادی در نقش زنی شجاع که به مبارزه با بیگانگان می‌رود، پیدایش می‌شود. در اولین کار غلامحسین نقشینه، خیرآبادی شیر دختری است که تفنگ به دست می‌گیرد. این اثر اولین فیلم جنگی تاریخ ایران است که با همکاری ده‌هزار نفر از افسران و سربازان ارتش ساخته می‌شود. خیرآبادی در سال‌های اوج حتی تا سالی ۴ یا ۵ فیلم بازی می‌کرد. پر بی‌راه نیست که سال‌ها بعد به او لقب مادر سینمای ایران را می‌دهند، شاید آن مادر خیرخواه اجاره‌نشین‌های داریوش مهرجویی چهره همیشه مادر را برای او ساخت.

اگر مادرانی مهربان و شیرین بر پرده نقره‌ای ظاهر شدند، سینما به مادران و زنانی نیاز داشت که در عین شیرینی و مهربانی در زندگی واقعی اما مادران رک با صراحت و جدی را نقش بزنند، جمیله شیخی آن زن و مادری بود که در نقش‌هایش صراحت حتی از واقعیت برایش شیرین‌تر بود، او در بسیاری از آثار تئاتری و سینمایی تلخی را نشان داد اگرچه در دو کار کاغذ بی خط ناصر تقوایی و مسافران بهرام بیضائی این قاعده را شکست. مخصوصاً در مسافران، او آن مادری بود که استوار پی حقیقتی فراتر زندگی ایستاد.

 اولین کارگردان زن سینمای ایران، بازیگری را با خواب‌های طلایی و دربار شاه‌عباس شروع کرد، مه‌پیکر اولین نقش او است، شهلا ریاحی تا پیش‌ازاین بازیگر محبوب تئاترهای آن روزگار است و همسرش اسماعیل ریاحی اصرار به بازی او دارد.

موج نو سینما با سوسن تسلیمی، شهره آغداشلو و دیگران

 دهه بعد یعنی دهه ۵۰ دهه سینمای موج نو و روشنفکری است، سینمایی که بازیگرانی از جنسی متفاوت می‌خواهد و چهره‌هایی شاخص بازیگری آن دهه را رقم می‌زنند، زنانی که بعضی دانش‌آموخته هنرهای نمایشی دانشگاه تهران هستند همچون سوسن تسلیمی و مرضیه برومند که هم دوره بودند و بعضی مثل شهره آغداشلو که روابط بین‌الملل در لندن خوانده یا پروانه معصومی که دانش‌آموخته زبان دانشگاه ملی است و گلاب آدینه که اقتصاد سیاسی خواند و…

 پروانه معصومی با رگبار و غریبه و مه بهرام بیضائی پا به دنیای سینما می‌گذارد، شاید هنوز هم درخشان‌ترین بازی او در رگبار و غریبه و مه باشد. او در غریبه و مه فقط چشم‌انتظار نیست تا سرنوشت، زندگی او را رقم بزند، او کنشگر است و نقشه‌ها برای زندگی دارد، حضورش برای زندگی است و تصاحب چیزی که برای اوست. شاید هم اینجاست که باید از بهرام بیضائی یادکرد، مردی که تمام سینمایش را به زنان اختصاص داد، زنان و مردان در کنار هم نقش‌آفرینی کردند؛ اما این زنان بودند که چرخ‌های زندگی را می‌چرخاندند، او از جهان اساطیر می‌آمد و با زن و زندگی پیوندی عمیق داشت، زنانی که زایشگرند و آفرینشگر، زنانی که زندگی می‌زایند و می‌سازند. حتی اگر بانوی پرده‌نشین باشند.

 سوسن تسلیمی شاید بتوان به قطع و یقین گفت؛ تنها بازیگری بود که شناختی عمیق از خود و نقش‌های بیضائی داشت و در چریکه تارا و بعد از آن در مرگ یزدگرد، بی‌هیچ کم‌وکاستی بازی کرد. بازیگری که اتمسفر را به دست می‌گیرد، جهانی را برایتان می‌سازد و پیش چشمانتان ویران می‌کند. تسلیمی در هر فیلمی که بازی کرد بی نظیر بود، کجا می‌توان، بازیگری را پیدا کرد که آن‌چنان نقش در نقش زن آسیابان باشد و هم زن ساده و روستایی در باشو غریبه کوچک.

شهره آغداشلو اگر چه با شهره‌ترین بازیگر زن ایرانی است که جایزه‌های جهانی از اسکار تا امی را دارد، اما بازی‌اش با شطرنج باد محمدرضا اصلانی رقم می‌خورد و بعد از آن در گزارش عباس کیارستمی، زن آسی و عصیان زده معاصر را ارائه می‌دهد. آغداشلو اما در سوته‌دلان علی حاتمی جنس دیگری را رقم می‌زند، معشوق دلباخته آقا مجید ظروفچی، آن دختر سرخوش عاشق، او که النگوهایش را هم پای عشقش می‌دهد تا در خانه پشت گاوداری که به‌اندازه یک غریبل حیاط دارد و یک قوطی‌کبریت باغچه، زندگی کند، اگر قضاوت دیگران بگذارد.

 از نقش‌های به‌یادماندنی در سینمای قبل از انقلاب حتماً باید به بازی مری آپیک در نقش مرجان فیلم داش آکل مسعود کیمیایی اشاره کرد که هوش از سر داش آکل و سینما برد و مرگ قهرمان را رقم زد و یا بازی آفرین عبیسی در طوقی علی حاتمی، فروزان قصری در دایره مینای داریوش مهرجویی و….

سینمای بعد از انقلاب و ممنوع التصویرها

 بعد از انقلاب، سینمای دیگری رقم خورد. بعضی از چهره‌های سینمای قبل از انقلاب همچون پوری بنایی، فرزانه تأییدی، ایرن، آذر شیوا، زهرا خوشکام و…از سینما حذف شدند، اما این سینما جوانه‌هایی که بعضی به قامت درختان استوار رسیدند، بسیار داشت که در فرصتی دیگر به آنان و بازی‌شان خواهیم پرداخت، کسانی چون خانم‌ها فاطمه معتمدآریا، گلاب آدینه، گوهر خیراندیش، هما روستا، گلچهره سجادیه، افسانه بایگان، آزیتا حاجیان، بیتا فرهی، نیکی کریمی، گلشیفته فراهانی، ماهایا پطروسیان، مریلا زارعی، لیلا حاتمی، رؤیا تیموریان، پانته آ بهرام، طناز طباطبایی، ترانه علیدوستی،باران کوثری، مهتاب کرامتی، هدیه تهرانی و… که همگی در فیلم شیرین عباس کیارستمی برای او و قصه‌اش گریستند.

* فیلم: چریکه تارا (بهرام بیضایی)

*فیلم: مادر(علی حاتمی)

۵۷۵۷


خبر آنلاین